در مقام پدر
گریز اول
تشییع جنازه
آی مردم اینجا همه ی شما همت کردید و برای این مرحوم تشییع جنازه ی با
شکوهی گرفتید؛ همه بودند و با صدای بلند فریاد می زدید: به عزت و شرف لا
الا الا الله، بلند بگو لا اله الا الله، ... امّا این جمعیت کجا بود کوفه،
شام غریبان امیرالمؤمنین اون شام غریبانی که اولاً اول امام ما شیعه ها
شبونه دفن شد و ثانیاً با صدای آروم می کفتند: لا اله الا الله...
محمد بن حنفیه می گوید: چون برادرانم مشغول غسل شدند، امام حسین آب می ریخت
و امام حسن غسل می داد، احتیاج نداشتند به کسی که جسد آن حضرت را
برگرداند. هر طرف را که می شستند جسد مطهر آن حضرت می گردید و طرف دیگر
ظاهر می شد. بویی خوش تر از مشک و عنبر از جسد مبارکش به مشامشان می رسید.
چون از غسل فارغ شدند امام حسن صدا زد که ای خواهرم حنوط رسول خدا را بیاور
، پس زینب مبادرت نمود و حنوط را آورد؛ چون حنوط را گشودند کل کوفه از بوی
آن خوشبو شد. پس آن حضرت را در 5 جامه کفن کردند و در تابوت گذاشتند. جلوی
تابوت را جبرییل و میکاییل برداشتند و عقب تابوت را امام حسن و امام حسین
برداشتند.
حیان عنزی می گوید: خادمه امیر المؤمنین به من گفت: چون امیر المؤمنین از
دنیا رفت مطابق وصیت او پایین تابوت را بر دوش گرفتیم و جلوی آن خودش حرکت
می کرد و ما همان وقت صدای زمزمه ای را شنیدیم همچنان به دنبال جنازه آمدیم
تا وارد غریین شدیم ، سنگ سفید نورانی ای ما را به طرف خود توجه داد،
بدانجا رهسپار شدیم ، قبری حفر کرده و مرقدی آماده را دیدیم که بر آن نوشته
بود: این قبری است که نوح برای جسد پاک علی فراهم کرده است.
اما لا یوم کیومک یا اباعبدالله؛ من نمی دونم چرا رسول خدا برای امام حسین
حنوط و کفن نداده بود، مگر خود رسول خدا نفرموده بود: حسین از من و من از
حسینم، پس چرا برای او کفن نداده بود، کجا بود ببینه کربلا اسب ها رو نعل
تازه زدند و بر پیکر حسین...
گریز دوم
سحرزدفترشعرم گلایه کردم گفت
که نظم ونثرتوشایسته ی مقام پدرنیست
چنین مقام کلام الملوک می خواهد
که درخزینه ی طبع ات زباب طبع خبرنیست
مقام رب صغیروکلام ناقص الانشا
سروده ای که پسندند اهل علم وهنرنیست
پدرعزیزترین باغبان ملک وجوداست
که نیتش همه خیراست غیرحسن نظرنیست
به عهد خردی وفصل شباب فرزندان
کسی مثال پدرجان نثاروسینه سپرنیست
برای راحت وآسایش ورفاه عزیزان
تمام وقت مهیاست فرق شام وسحرنیست
بگوش جان بشنو بندبند پندش را
به قدروقیمت آن هیچ درولعل وگوهرنیست
ببوس دستش وسمعا وطاعتا گویش
اجل فرارسد امروز هست وروز دگر نیست
عجب مدارکه یادی نکردم ازمادر
به آسمان دلم برتری شمس وقمر نیست
فدای مهر ووفایش که بارها فرمود
قرین محنت ودرداست خانه ای که پدرنیست
نکرده ختم کلام (اشرفی)بگوباما
کجاست آن پدری که به فکربنت وپسرنیست