مناجات اول
اگر کسی یک خانه بخرد می آید به اطرافیانش می گویدکه من یک خانه خریدم،این شکلی است .این طوری است .ایا خوب خریدم یا نه؟ بابا !همه ی ما ازروز اولی که امدیم یک خانه خریدیم.برویم خانه مان را ببینیم.یک خانه خریدیم تنگ وتاریک است و هیچ ندارد، هیچ چراغ و روشنایی ندارد...کی می اید این خانه ما را ببیند؟! خانه ای که خودش را در حدیثی اینطور معرفی میکند:
انا بیت الغربه ؛من خانه ی غربتم .
انا بیت الوحده ؛من خانه ی تنهایی ام.
انا بیت التراب؛من خانه ی خاکی ام.
انا بیت الدود؛من خانه ی کرم هایم
همه باید یک روزی به این خانه ای که خریده ایم منتقل شویم.همه رفتنی هستیم.اگر بنا بر ماندن در این دنیا بود و ماندن،کمالی محسوب نمی شد،پیامبران وائمه(ع)از همه در ماندن وا پیش تر بودند؛اما میبینیم روزی رسید که امیرالمومنین مجبور شد،زیر تابوت حبیبه اش را بگیردو بدن بیجان فاطمه اش را درون قبر بگذارد.
باتو ای قبر مرا شرح شب تار بس است
قصه ی سوز دل و دیده ی خونبار بس است
با فشارت تن زهرای من ازار مده
بهر این خسته فشار در ودیوار بس است
عرصه بر سینه ی سینای نبی تنگ مکن
بهر این سینه همان ضربت مسمار بس است
پهلوی او بشکسته است دلش را مشکن
بهر دلجویی او این همه ازار بس است
گشته نیلی رخش از ضربت سیلی عدو
هدیه اش بهر پدر زردی رخسار بس است
داغ زهرا زغم محسن پرپرشده ام
بهر اثبات غم حیدر کرار بس است
سوخت ژولیده ازاین غم که به حسرت گفتم
با تو ای فبر مرا شرح شب تار بس است
مناجات دوم
یا
رب ارحم ضعف بدنی و رقه جلدی و دقه عظمی...."ای پروردگار من !بر تن ضعیف
وپوست نازک من واستخوان بی طاقتم رحم کن....سلیمان بن خالد میگوید: اما
صادق (ع) شبی در مهمانی یی شرکت کرد .سفره را پهن کردند. در میان ان مقداری
نان بود.ظرف غذایی نزد امام گذاشتند.وقتی امام دست خود را بر روی غذا
گذاشت؛چون داغ بود، فوراً دستش را بلند کرد و فرمود:"استجیر بالله من
النار...."پناه میبرم به خدا از اتش دوزخ . ما طاقت این داغی غذا را
نداریم؛پس چگونه طاقت اتش را داشته باشیم؟ما صبر بر این داغی نداریم؛پس
چگونه بر اتش دوزخ صبر کنیم.این جمله ها را چندین بار تکرار کرد تا غذا خنک
شد.انگاه از ان غذا خورد.یا الله !در جایی که امام معصوم این چنین از اتش
جهنم خائف است،ما چه بگوییم وچه کنیم؟!وای برما!وای برما ! "با رب ارحم ضعف
بدنی...." من ضعیفم من ذلیلم مستکینم مستجیرم روسیاهم بی پناهم یا غیاث المثتغیثین یوسف روحم گرفتار است در چاه معاصی خود برون اور ز چاهم یا غیاث المثتغیثین از خجالت چون برارم سر به سوی اسمانت شرم ریزد از نگاهم یا غیاث المثتغیثین مناجات سوم (مربوط به ماه رمضان ) اگر
به گدایی بگویی: پول خورد ندارم.بیا جلو تر پول خورد کنم.کمی او را دنبال
خودت بکشانی و بعد برگردی و بگویی:"برو پول ندارم"چه حالی میشود ؟می گوید
:"تو که نمیخواستی به من کمک کنی،چرا من را دنبال خودت کشاندی؟!چرا مرا
امیدوار کردی؟" یا الله اگر نمیخواستی امشب به ما چیزی بدهی چرا ما را اینجا جمع کرده ای؟چرا ما را به اینجا کشاند ه ای؟!
یا رب من اگر گناه کارم چه کنم؟
بیچاره وخوار وشرمسارم چه کنم؟
هر چند که بسته ام به خود راه نجات
اما به درت امیدوارم چه کنم؟
مناجات چهارم
نمیدانم تا حالا دیده ای بچه ای که پدرش او را کتک میزند؛اما بچه به جای این که فرار کند ،با همان حالت گریه و ناله خودش را درون اغوش بابایش میاندازد؟از کتک پدر به اغوش پدر پناه میبرد؛چون جای دیگری را ندارد. خدایا!ماهم به غیر از تو پناهی نداریم .اگر ما را عذاب کنی ،مجبوریم باز هم به سوی تو فرار کنیم؛اخر نجات دهنده ای به جز خودت نمی شناسیم.
رو به سوی تو نمودم که پناهم بدی
نعمت مغفرت و عفو گناهم بدی
ته چاه هوس افتادم واسوده شوم
ان زمانی که نجات از ته چاهم بدهی
روز من گشته ز تاریکی غفلت چون شب
چه شود خاتمه بر روز سیاهم بدهی
مناجات پنجم
مربوط به ماه رمضان
از اداب مهمانی این است که مهمان حتی اگر شده ،باکمی نمک پذیرایی شود .الان هم ماه مبارک رمضان است .ضیافة الله است.مهمانی خداست.خداوند،رسولگرامیش را فرستاده و همه ی بنده گان را به این مهمانی دعوت کرده است. سفره های پذیرایی گسترده و غذاهای گوناگون درون سفره چیده شده است؛منتها غذا ،غذای جسم نیست ،غذای روح است . غذای این میهمانی امرزش گناهان است.عفو خطاها است.محبت امیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا است.یا الله!نکند از کنار این سفره،پذیرایی نشده بلندمان کنی !محبت امیرالمومنین(ع)وحضرت زهرا(س)را در دل ما بیشتر و بیشتر نکنی!نکند گناهان ما را نیامرزی!... مگر نه این است که خودت در دین خویش پذیرایی از مهمان را حتی اگر شده با کمی نمک جزءاداب قرار دادی؟ما هم که مهمان ناخوانده نیستیم؛ بلکه به دعوت خودت امده ایم. چطور دست خالی از کنار سفره ات برخیزیم ؟چطور بگوییم از کنار سفره کریم، گرسنه برخواسته ایم؟چطور بگوییم مهمانی خدا تمام شده و گناهان ماامرزیده نشده است؟هیهات ما هکذا الظن بک....
دوستان خویشتن اماده ی دیدار کنیم
دل غفلت زده را روشن وبیدار کنیم
رمضان امده خوب است به درگاه خدا
اشک ریزان به گناهان خود اقرار کنیم
پیک حق دعوتمان کرده سر سفره دوست
خود مهیای به مهمانی دادارکنیم
باید این ماه که شیطان به غل و زنجیر است
توشه ای بهر سفرکردن خود بار کنیم
دوستان تا که دهان و دل و جان پاک شود
نام زیبای گل فاطمه تکرار کنیم
کی شود اشک بریزیم به پای سخنش
روضه او خواند و ما دیده گهر بار کنیم
کی شود راه کند باز به زوار حسین
کربلا ز اب فراتش همه افطار کنیم
کی شود همره یاران به روی خاک بقیع
گریه بر فاطمه و سینه و مسمار کنیم
مناجات ششم
گداها
میروند ودر خانه یکی را میزنند .ممکن است یک وقت در باز شود وعتاب کنند که
این چه وقتی است درزدی؟!چرا مزاحم شدی؟ناامید نمی شود و میرود درخانه
دیگری را میزند.او هم ممکن است عتاب کند .بد اخلاقی کند وکمکی نکند ؛ولی
بلاخره یکی پیدا میشود وکمکی میکند .بلاخره دری به رویش باز میشود؛اما اگر
خداونددر به روی گدایان درگاه خویش باز نکند ،به غیر درگاه او کجا بروند؟چه
جایی را دارند که بروند؟هیچ در دیگری را نمیتوانند دق االباب کنند،بدبخت و
بی چاره میشوند .خدایا اگر امشب ما را نبخشی چه کنیم؟یا رحیم ؛یا غفور! تو تنها دستگیر این گدایی کریمی و رحیمی وباوفایی خدای من تو خوب ومهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی تو خود اگاهی از درد درونم تو دانی غصه های قلب خونم مناجات هفتم امشب
بعید است خداوند دست رد به سینه این جمعیت بزند ؛چون خود خداوند فرموده
است :(فاما السائل فلا تنهر) یعنی سائل و گدا را مرانید؛پس چطور ممکن است
امشب به ما جواب ندهد و ما را از درگاهش براند ؟غیر ممکن است کسی که خودش
فرموده:گدا را مرانید،امشب این جمعیت رادست خالی و ناامید برگرداند. الا ای مهربان امد گدایت کند با حالتی محزون صدایت خدای من تو خوب و مهربانی مرا از درگهت هرگز مرانی خدایا من به غفلت مبتلایم دگر از معصیت بنما جدایم معصیت خانه خرابم کرده است غافل از روز حسابم کرده است ای خدای من به فریادم برس بین که شیطان انتخابم کرده است مناجات هشتم